_*یک لحظه سکوت و عُمری تفکر و تَلَذُّذ*_


امروز به من گفته شد زیاد خدا خدا خدا نکنید زیراکه زدگی می‌‌آورد.

با خودم گفتم چرا باید این حرف را بزند؟ چرا ما خدا را آن جور که باید نشناختیم؟

حقیقت دین چیزی جز نشاط نیست.!


وقتی دلت میگیرد، وقتی عزیزی می‌میرد، وقتی مشکلات آن جور به استخوانِ بدنت فشار می آورد که دیگر تحملی نداری، آن وقت گرمای دلت می‌شود خدا خدا خدا خدا حتی در نشاط، چه درخلوت و چه در جلوت.


حضرت علی (علیه السلام) در دعای کمیل به خدایش می‌گوید:

گیرم که بر عذاب تو صبر کنم خدای من، بر دوری تو چگونه صبر کنم؟

یعنی واقعا حضرت علی از دین لذت نبرده؟


به عنوان یک طلبه می‌گویم: من دینی را که لذت ندارد نمی‌خواهم، شما هم به سمتش نروید.

دین را آن جور که هست نفهمیدیم، یعنی به ما نفهماندند.

یک مشت احکام وجوب و حرمت را به ما گفته اند و ما را ترسانده اند. چرا از عشق سخن نگفته اند، چرا؟

هرکسی حاضر است به مقدار ناچیزی از دنیا، قناعت کند ولی لحظه ای معشوقش را رها نکند.

وقتی حرف از خدا می‌شود، حرف از عشق است، حرف از نشاط و چشیدن لذت است.

اکثر گریه های اولیاء خدا به خاطر نشاط و رسیدن به معشوق است.

فکر کنم دیده باشی، کسی را که لحظه ی وصالِ معشوقش می‌رسد، از شوق گریه اش میگرد وچقدر بی تابی می‌کند و چقدر لذت می‌برد.


اکنون چه کنم که قلم را توانش نیست.


آری دوستان!



یا حق بگوییم و با حق باشیم.





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ موسسه حقوقی شمیم عدالت کیمیا کالای ایرانی bioopic گروه صنعتی پروتانک مرکز خرید سخن نو مد و لباس مشاوره روانشناسی اعتماد به نفس آویژه کامپیوتر و اینترنت